کد مطلب:162355 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:222

مقدمه مؤلف
در روز دهم محرم سال 61 هجری، حادثه ای در جهان اسلام روی داد كه در اندك زمانی شعاع آن نه تنها بر سرزمین های اسلامی بلكه بر تمام اقطار جهان تابید و افكار و اذهان جهانیان را به سوی خود جلب كرد و نام كربلا را بر سر زبانها افكند.

امروز تا نهضت خونین كربلا و عظمت و قداست این حركت شجاعانه به عنوان یكی از متعالی ترین جلوه های روح انسانی و ظلم ستیزی به گوش همه ی مردم عالم آشناست.

گر چه قهرمانان این قیام مقدس تعدادی اندك بودند لیكن به زودی بزرگترین حوادث تاریخی را تحت الشعاع عظمت قیام خود قرار دادند و نبردی كه در یك بامداد شروع و در نیمه ی همان روز پایان یافت بزرگترین جنگهای تاریخ را از خاطرها محو كرد.

فرزند شجاع و جوانمرد رسول خدا صلی الله علیه و آله، سید جوانان اهل بهشت و پرورده ی دامن وحی و نبوت، حضرت حسین بن علی علیه السلام، به همراه گروهی قلیل از مردان فداكار در سرزمین گرم كربلا حماسه ای سرود كه تا ابد در گوش انسانها طنین افكن خواهد بود. او در روزگاری قیام دلیرانه ی خود را آغاز كرد كه فساد امویها به سرعت مواریث نبوت و آثار اسلام جوان را از میان می برد و بازگشت به سوی جاهلیت به وسیله ی این دودمان، كاملا آشكارا و آثار آن چشمگیر بود. خلافت اسلامی كه اساسش عدالت و تقوی بود، عملا به سلطنتی خودكامه و استبدای بر اساس بهره كشی و ظلم و تزویر تبدیل می شد.

سراسر دوران حاكمیت معاویه پر بود از بیدادگریهای عمال وی در قلمرو اسلام و قتل عام بندگان صالح خدا به دست گماشتگان بی رحم او و فتنه هایی كه در جهان اسلام


به وجود آمد. از آن جمله است جنگ با فرزند راستین اسلام، علی علیه السلام و كشتن فرزند معصوم پیامبر صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه، امام حسن مجتبی علیه السلام و...

معاویه می كوشید كه صورت ظاهر خلافت را حفظ كند و به هر وسیله ی ممكن حكومت خود را مشروع جلوه دهد، لیكن فرزند ناپاك او یزید پس از رسیدن به خلافت، مخالفت خود را با اسلام آشكار كرده به كفر خود اقرار می كرد و لب به انكار وحی و نبوت می گشود. [1] یزید تمام مبانی اعتقادی و اخلاقی را به تمسخر می گرفت و همواره سرگرم شرابخواری و لذت جویی بود. [2] .

فرزندان شجاع و فداكار مكتب ولایت تردید نداشتند كه در چنین شرایطی تنها با خون پاك خود می توانند این مسیر انحرافی را سد كنند. قهرمانان قیام عاشورا به خوبی دریافته بودند كه خون گرمشان هرگز از جوش نخواهد افتاد و آیین ظلم ستیزی را تا جاودان زنده نگه خواهد داشت و فریاد عدالتخواهانه شان به گوش مردم جهان خواهد رسید و مهر رسوایی بر پیشانی غاصبان اهریمن صفت خلافت اسلامی خواهد زد، خونی كه از هر سلاحی برنده تر است.

سالار شهیدان و یاران جوانمرد او باید یكی از دو راه را انتخاب می كردند:

1. دست روی دست نهادن و تسلیم در برابر قدرتی اهریمنی و بار ذلت و نكبت را بر دوش كشیدن و چند روز زندگی را بی خطر زیستن.

2. چشم از حیات مستعار پوشیدن و به سوی مرگی سرخ و افتخارآمیز شتافتن و در راه حفظ كیان اسلام و معیارهای انسانی و نجات سیره ی اهل بیت علیه السلام از سر هستی


برخاستن. [3] .

پیداست كه تربیت یافتگان مكتب بزرگواری و جوانمردی، راه دوم را بر می گزینند و دامن پاك مردان حق هرگز غبار ذلت را نمی پذیرد. این شیفتگان عشق و آزادی باید سرزمین كربلا را قبله ی دلهای خداجویان عالم سازند و قیام خود را به صورت مكتبی انقلابی و زنده، ابدیت بخشند و بیم مرگ را از دلهای وحشتزده ی مسلمانان بردارند و موجبات قیامهای همیشگی علیه بیدادگران را برانگیزند. نهضت آفرینان كربلا روزی قیام خود را آغاز كردند كه تأثیر آینده ی آن هنوز بر همگان روشن نبود و كمتر كسی می اندیشید كه شیشه ی عمر ننگین جنایتكاران را در گرو این حركت شجاعانه است. تنها رهبر قیام و یاران ایثارگر او بودند كه آینده ی جنبش خود را در آیینه ی ضمیر روشن خود به خوبی می دیدند. ما این حقیقت را در سخنان كاروان سالار شهیدان كربلا می بینیم. [4] .

امروز در سرتاسر جهان كدام انسان حق طلبی را سراغ داریم كه با شنیدن نام حسین علیه السلام و یاران بزرگوارش حالت احترام به خود نگیرد و آن همه عظمت را نستاید؟

كدام جوانمرد را سراغ داریم كه این خورشید نورافشان خانه ی دلش را روشن نكرده باشد و با یاد چنین قیام مقدسی اشك شوق نبارد و بر چنین اسطوره های بزرگی و شجاعت درود نفرستد؟

هفتاد و دو تن قربانیان این صحنه ی خونین از میان دریای خون گذشتند تا بار سنگین امانت الهی را به منزل رسانند. سپاه دشمن سر تا سر بیابان را فراگرفته و از همه ی امكانات برخوردار است. از سوی دیگر تعدادی بسیار اندك، همانند دژی فولادین رو در روی دشمن ایستاده و در پیروزی خود تردید ندارد. این نفوس مطمئنه، [5] هدف خود را در یك


قدمی خود احساس می كنند و در نتیجه از هیچ پیشامدی بیم ندارند. آنان یاری فرزند امیر مؤمنان و امام معصوم خویش را بزرگترین افتخار ابدی خود می دانند. اگر چه در این راه بدنهای پاك در زیر سم اسب دشمن نرم شده و سرهای مقدسشان بر نیزه ها جای گیرد و خانواده شان اسیر و كودكانشان یتیم گردند.

یزید، خلیفه ی شرابخوار اموی چنین می اندیشید كه كارها بر وفق مراد او انجام شده و بزرگترین مانع را از سر راه سلطنت خویش برداشته است و از این پس می تواند به راحتی به همه ی آمال ناپاك خود دست یابد و سلطه ی جهنمی او از هیچ سو تهدید نخواهد شد. او تصور می كرد كه چراغ آل هاشم را خاموش كرده و تنها وارث انبیا از آدم تا خادم را از میان برداشته و همه ی موجبات رجعت به سوی جاهلیت و نظام برده داری و بهره كشی را فراهم آورده است. او به یاد بت پرستان و مشركان بدر می افتاد و افسوس می خورد كه كاش می بودند و سر فرزند معصوم و فداكار رسول خدا را در نزد او می دیدند و می گفتند: یزید دست مریزاد. او مستانه فریاد می زد كه من انتقام شكست بدر را از پیامبر گرفتم. [6] جگر پاره ی دلیر او را با همه ی خاندان و یاران جوانمردش قتل عام كردم و پرده نشینان حریمش را به اسارت گرفتم.

یزید نمی توانست دست انتقام را در آستین مشیت الهی ببیند و عقوبت سریع این فاجعه را باور كند. این ویژگی و خاصیت همه ی بیدادگران و ستم پیشگان است. حق همواره در مسیر خود جریان دارد و رنگ ظلمت و نابودی هرگز از چهره ی باطل زدوده نخواهد شد. او هرگز نابودی و رسوایی سریع دودمان خویش را باور نداشت


و تصور نمی كرد كه نمایش بی نظیر خونین كفنان دشت سوزان طف به زودی دلهای جهانیان را تسخیر و اندیشه ها و احساسات را بیدار و در جهت احیای مكتب عاشورا به حركت خواهد آورد.

اكنون چهارده قرن از حادثه ی عاشورا گذشته است و در تمام قرون و اعصار، نام حضرت حسین علیه السلام و یاران بزرگوارش حیات بخش دلهای افسرده و رونق افزای مخافل حق طلبان جهان است.

ما امروز در قرن استثمار جهانی به سر می بریم. قرن قدرت سالاری و بهره كشی، قرن بی رحمی و فساد همه جانبه از سوی قدرتهای شیطانی و دشمنی با اسلام و مسلمانان. اگر بخواهیم در چنین روزگاری سنگر اعتقادی و حرمت و كرامت خود را حفظ كنیم باید قیام عاشورا و مكتب حسینی را سرمشق خود قرار دهیم. مسلمانان جهان نباید افتخارات تاریخی خود را در قدم دشمنان قسم خورده ی اسلام قربانی كنند. پیروان قرآن نباید با سرمایه و امكانات خود چرخهای قدرت اهریمنی دشمنان قرآن را به گردش درآورند.

قیام عاشورا را كه از افتخارات بزرگ اسلام و جامعه ی اسلامی و سند روشن حقانیت این آیین الهی است و هر چه زمان می گذرد بر قداست و عظمت آن افزوده می شود، قیام حق طلبانه ی مردانی است كه با بدنهای پاره پاره سر بر خاك سوزان كربلا نهادند و كرامت و شرافت انسانی را با خون خود نقشی جاودانه زدند.

خاكی كه بدنهای آن دلیران را در آغوش گرفت قداست جاوید یافت [7] و نام كربلا با اشكها و دلها پیوندی ابدی خورد. دختران بزگوار رسول خدا صلی الله علیه و آله و پروردگار دامن عصمت و تنها بازمانده ی كاروان كربلا، حضرت علی بن الحسین علیه السلام به تفسیر و ترویج مكتب شهیدان نینوا همت گماشتند و در حالی كه اسیر دشمن بودند رسالت تاریخی


خود را به نحو شایسته انجام دادند و اجازه ندادند كه سرمایه گذاری تبلیغاتی و قدرت دوزخی حاكم، روح نهضت را دزدیده و انگیزه و عظمت آن را لوث گردانیده و چهره ی زیبای قیام را مخدوش سازد.

بانوان بزرگواری كه در روز عاشورا بر فرزندان خود لباس رزم پوشیده و آنان را به پیشباز مرگ روانه كردند در حالی كه خود نظاره گر شهادت جگرگوشگان خویش بودند، دین خود را به قیام حسینی ادا كردند و در تمام مدت اسارت شجاعانه بار سنگین مصایب را تحمل كردند و از پیروزی و سربلندی سخن گفتند و اعصاب دشمن را درهم شكستند.

در هیچ ملت و تاریخی چنین چهره های مقدسی را سراغ نداریم. كلمات و واژه ها از بیان آن همه عظمت ناتوان است. درود خدا و رسول و فرشته های الهی همواره نثارشان باد.



[1]



لعبت هاشم بالملك و لا

خبر جاء و لا وحي نزل



(ادب الطف 247/1).

[2]



شميسة كرم برجها قعر دنها

فمشرقها الساقي و مغربها فمي



و ان حرمت يوما علي دين أحمد

فخذها علي دين المسيح بن مريم



(بررسي تاريخ عاشورا - مجموعه ي دكتر محمد آيتي/15).

[3] الا و ان الدعي بن الدعي قد ركز بين الثنتين: السله و الذله و هيهات منا الذله. (خطبه ي امام حسين عليه السلام).

[4] اما والله ان لوقد قتلتموني لقد القي الله بأسكم بينكم و سفك دمائكم. (از خطبه ي امام عليه السلام)

و ايم الله اني لارجو ان يكرمني الله بهوانكم ثم ينتقم منكم من حيث لا تشعرون (از خطبه ي امام عليه السلام).

[5] يا ايتها النفس المطمئنه، ارجعي الي ربك راضية مرضية و ادخلي في عبادي و ادخلي جنتي (فجر /28).

[6]



ليت اشياخي ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل



لاهلوا واستهلوا فرحا

ثم قالوا يا يزيد لا تشل



لعبت هاشم بالمك فلا

خبر جاء و لا وحي نزل



بيت اول از ابن زبعري مشرك و بقيه ابيات سروده ي خود يزيد است كه از او استقبال كرده (منتهي الآمال 582/1).

[7] لقد طبتم و طابت الارض التي فيها دفنتم (زيارت وارث).